پشت سیستم نشستم و مثل همه‌ی اوقات کار کردنم اخمام رفته تو هم. بدون اینکه متوجه شم میاد و تکیه میده به چارچوب در. میگه "چشم و ابروی خشن از بس که می‌آید به تو خانوم جان، گاهی آدم عاشق نامهربانی می‌شود اصن! سلام عرض شد."

میدونه بابت امروز صبح ازش دلخورم. سرمو بلند میکنم و نمیتونم لبخند نزنم. میاد میشینه کنارم. لپ‌تاپو همون‌شکلی میبنده. با اخم و تخم میگم "کدم میپره". میگه "نترس خانوم مهندس؛ نمیپره". سرمو هدایت میکنه رو سینه‌ش. نگاهمو میدوزم به دستش. بهم میگه "من خیلی شرمنده‌ما! باغیشلا!" لبخند میزنم و توی دلم قند آب میشه از اینکه یادشه یه روزی، خیلی سال پیش براش یه توییت خوندم که نوشته بود: "تو زبان ترکی ببخشید می‌شود "باغیشلا"؛ تو باغیشلا، انگار یک بگذار آغوشت را داشته‌باشم هم مستتر است تا مخاطب مطمئن شود از کرده‌ی خود پشیمان هستی". با این حال با دلخوری بهش میگم "دیر کردی نیمه‌ی عاشقترم را باد برد، استاد".  میگه "خانوم امروز تو دانشگاه دلم همش اینجا بود. دلم می‌خواست کلاسمو تعطیل کنم و زودتر برسم خونه. یادت که نرفته چقد دوست دارم؟!" سرمو بلند میکنم و نگاهش میکنم. چشماش همون معصومیتی رو داره که روز اول داشت. بلند میشم از تو قفسه دیوان حافظ‌و برمیدارم. میشینم کنارش. اینبار خودم سرمو میذارم رو سینه‌ش. میگم نه یادم نمیره. . حافظ‌و میدم دستش. میگم یه فال برامون میگیری؟ میگه پس چی که میگیرم. چشمامو میبندم؛ نیت می‌کنم و چند ثانیه بعد صداشو میشنوم که میگه "در همه دیر مغان نیست چون من شیدایی!"



پی‌نوشت یک: این چالش از اینجا شروع شد.

پی‌نوشت دو: مدت زیادی نبودم و حالا روم نمیشه کسی رو زیر پست تگ کنم که بنویسه. ولی قلبا از خوندن تصوراتون از آینده خوشحال میشم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بورس و بازار بين المللي ♥٭ گلچین از همه چیز٭♥ لوله مانيسمان لوله گالوانيزه لوله فولادي قيمت لوله فولادي دخیل عشق Kimberly نوروفیدبک Justin شبکه و وب 09197977577 | تعمیر و ارتقاع فلزیاب پیمکس | PiMax 2 | PiMax 3